دل دیدنی های شهر سرب و سراب(۱۰۴)
من هنر مردان بزرگ را در شنا كردن در جهت مخالف مسير رود ديدم.
من چه بسیارگل هایی را ديدم كه زير پاي جفا لگدكوب كردند؛ اما به هيچ وجه نتوانستند از پراكندن عطر آن ها جلوگيري كنند. ...و هنوز عطر آن ها در کوچه باغ های تاریخ پراکنده ، و مشام جان ها از آن آکنده است.
من فرق خود را با ديوانگان در اين ديدم كه ما اكثريت داريم!
من عقاب را در اسارت قفس دیدم. اما اندوه بزرگ تری که عقاب را رنج می داد، نه ميله هاي قفس، كه پرواز آزادانه زاغ و كركس بود؛ شاهين ها اسير بودند و زاغ ها و زغن هاي بي سر و پا، امير.
من گوسفندانی دو پا را دیدم که بدون چرا می چریدند، سر به زمين فرو برده، پوزه در خاك داشتند و شكم را از آب و علف مي انباشتند!
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.